سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما آخرش نفهمیدیم...!!!

بشر بی حق یا حقوق بشر؟؟

حقوق بشر نگران پارچه کوچکی به نام روسری بر روی سر دختران کشور من است اما نگران گلوله هایی که به سر دختران مسلمان یمن اصابت میکنند نیست ...

حقوق بشر نگران اینست که در مکان های عمومی باد در بین موهای دختران کشور من بوزد اما نگران موهای آغشته به خون دخترانی که در آغوش مادرانشان جان میدهند نیست

حقوق بشر نگران اینست که ندیدن موها و بدن دختران کشورم ، توهین به مردان این سرزمین است اما نگران مردانی که بوسه آخر را به جنازه فرزندشان میزنند نیست...

واژه مضحکی به نام 

 حقوق بشر..!!!!!!!!!!!!!!!!


ارسال شده در توسط سادات

علی (ع) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم...

آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!!

علی (ع) گفت: من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که ازین مذاکرات دارید نمیرسید.

گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!!

علی (ع) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم ... که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ...

مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد

تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!!

علی (ع) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است...

ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت:

شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است.

اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!!

روز اعلام نتیجه مذاکرات حکمیت فرا رسید

در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ،

علی (ع) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند.

در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!!

ابوموسی خندید و بالای منبر رفت

و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد

عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی ع را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!!

ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست ...

اما علی (ع) از همان ابتدا خوشبین نبود ...

چون دشمن شناس بود ...

اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد......

باشد که از تاریخ پند گیریم.

 

یا حسین(ع)


ارسال شده در توسط سادات
<      1   2